تور بزرگ ملکوت
- سه شب بهشت، دو شب جهنم، دو شب برزخ
- بازدید از مهم ترین مراکز فرهنگی، هنری، تفریحی ملکوت
- بازدید از پل زیبای صراط
- بازدید از معروف ترین مار دنیا؛ غاشیه
- تجربه ی سفری زیبا بر روی شیر عسل های رودخانه های بهشت
- بازدید از بارگاه الهی و خانه ی جبرائیل
- بازدید از اژدهای دو سر
هزینه های تور شامل:
- هزینه ی جابه جایی و اقامت همراه با صبحانه
- هزینه ی ویزای بهشت
- هزینه ی جا به جایی با قالیچه ی پرنده
- هزینه ی خدمات جانبی( حوری و
علاقه مندان می توانند برای شرکت در تور و کسب اطلاعات بیشتر هر چه سریع تر با عزرائیل تماس بگیرند!
کنسرت بزرگ هایده و ویگن
-- برای حال دادن به زلزله زدگانی که تازه اومدن این جا--
با حضور افتخاری ایرج بسطامی
علاقه مندان برای تهیه ی بلیط و در صورتی که احساس
می کنند به بهشت می روند، می توانند تا آخر وقت اداری چهارشنبه فوت شوند .
چرا ماکروسافت ماشین نمیسازه؟
در یکی از نمایشگاههای کامپیوتری که اخیرا برگزار شده بود بیل گیتس موسس مایکروسافت
و ثروتمندترین مرد جهان صنعت کامپیوتر را با صنعت اتومبیل مقایسه و ادعا کرد:
اگر تکنولوژی جنرال موتورز با سرعتی مانند سرعت پیشرفت تکنولوژی کامپیوتر پیشرفت کرده بود
امروز همه ما ماشینهایی سوار میشدیم که قیمتشان 25 دلار و مصرف بنزین آن 4 لیتر در هر 1000 مایل بود.
جنرال موتورز هم در جواب بیل گلیتس اعلام کرد:
اگر جنرال موتورز هم مانند مایکروسافت پیشرفت کرده بود این روزها ما ماشینهایی با این مشخصات سوار میشدیم:
1- کیسه هوا قبل از باز شدن در هنگام تصادف از شما میپرسید: Are You sure?
2- بدون هیچ دلیلی ماشین شما در روز دو بار تصادف میکرد!
3- هر دفعه که خطهای وسط خیابان را از نو نقاشی میکردند شما باید یک ماشین جدید میخریدید!
4- گاه و بیگاه ماشین شما در خیابانها از حرکت باز میایستاد و شما چارهای جز استارت مجدد restart نداشتید!
5- گاهی اوقات در اثر کارهایی مانند گردش به چپ ماشین شما خاموش Shot down میشد و استارت آن نیز
از کار میافتاد. در اینگونه موارد چارهای جز نصب مجدد reinstall نداشتید!
6- فقط یک نفر از ماشین میتوانست استفاده کند مگر اینکه با خرید ماشین
مدل 95 یا NT برای آن صندلیهای بیشتری خریداری میکردید!
7- ماشینهای مکینتاش با موتور Sun بهتر – پنج بار سریعتر و راحتتر از ماشینهای
مایکروسافت بودند اما تنها در 5 درصد جادهها میشد این ماشینها را یافت!
8- چراغهای اخطار وضعیت بنزین، روغن و آب با یک چراغ General Fault تعویض میشدند!
9- صندلیهای جدید همه را مجبور میکردند تا بدن خود را متناسب و اندازه آنها بکنند!
10- جنرال موتورز خریداران ماشینهایش را مجبور به خرید نقشههای راهها میکرد که ممکن بود
اصلا به درد رانندگان نخورد. هرگونه تلاش برای پاک کردن این Option منجر به
کاهش کیفیت عملکرد تا پنجاه درصد و بیشتر میشد!
11- هر بار که جنرال موتورز مدل جدیدی را به بازار عرضه میکرد
خریداران ماشین باید رانندگی را از اول یاد میگرفتند چون هیچ یک از عملکردها و
کنترلهای ماشین مانند مدل قبلی نبود!
12- برای خاموش کردن ماشین باید دکمه استارت را میزدند!
پ ن : عجب جوابیییییییییییییییی
نتیجه اخلاقی: با جنرال موتورز کل نندازین.
آدما مثل یک کتابند که تا وقتی تموم
نشند برای دیگران جالبند پس
سعی کن خودت رو جلوی دیگران
تند تند ورق نزنی تا زود تموم
بشی برای اینکه وقتی تموم بشی
مطمئن باش می رن سراغ یک
کتاب دیگه
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
گرچه در خویش شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم
وایم اگر حقیقت در روزگار ذهنم
با تندباد نسـیان
از یـاد رفته باشد
وایم اگر که در باغ عطر شکوفه هایش
از جور برگریزان
بر بـاد رفته باشد
از آتش فتاده بر باور و خیالم
حق واژه اصا لـت
هیهات جسته باشد
زنهار گر که کاوه در خاطر نگارم
از دفتر دیارم
نـابود گشته باشد
خوارم اگر که بینم بر آن خلیج باقی
جز نام نامی پارس
غیری نوشته باشد
خواهم به سرمباشداین تن اگر که ببـیـنم
بر رود پاک اروند
بیگانه خفته باشد
فریاد اگر بخواهم ایران غزل سرایم
قلم به وصف آرش
بر من شکسته باشد
من نیک می پندارم گفتار وکردارم را
تا باز چون همیشه
ایران خجسته باشد
وایم اگر حقیقت از یـاد رفتـه باشد
خوارم اگر هویت بر باد رفته باشد
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاریست.
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه پنهان کردن قلبی ست که به اسفناک ترین حالت شکسته شده.
زیبا ترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد .
با وفا ترین دوست به مرور زمان بی وفا شد .
این پرپر شدن از گل نیست از طبیعت است و
این بی وفایی از دوست نیست از روزگار است.
زمانی که کناره رودخانه بودم نگاهم به قله ی کوه بود
به قله ی کوه که رسیدم سراپا محو تماشای رود شدم
ساحل آسوده گفت :
گرچه بسی زیستم ،
هیچ نه معلوم شد
آه که من کیستم .
موج ز خود رفته ای
تیز خرامید و گفت :
هستم اگر می روم
گر نروم نیستم.
بودا از یک مسجد دیدن میکند و مردمی را میبیند که قابلمه به دست برای غذا صف کشیده اند
از یک نفر میپرسد ـ مگر اینجا مسجد نیست؟
مگر مردم نباید اینجا نماز بخوانند؟
طرف جواب میدهد ـ نه.
اگر نماز جماعت میخواهی برو دانشگاه تهران
ـ پس تکلیف تحصیلات چی میشود؟
تحصیل کرده ها کجا میروند؟
ـ اگه منظورت روشنفکرها و استادهاست پس برو یک سری به زندان اوین بزن
ـ زندان! پس جنایتکارها و خلافکارها را چه کار میکنید؟
ـ زکی! پس کی مملکت رو بگردونه؟
منبع : وبلاگ offaa