the sun is down & the night is riding in

that train is dead on time my soul is on the line oh lord you've got to win

the sun is down & the night is riding in

that train is dead on time my soul is on the line oh lord you've got to win

...

کسی که آسمانی است
مرگ برایش آغاز کامیابی است
بی تردید کامیابی از آن اوست
اگر کسی در خیال خود سپیده دمان را در آغوش بگیرد
جاودانه میشود
وکسی که شب درازش را به خواب می رود
به یقین در دریای خوابی ژرف ، محو می شود
کسی که در بیداریش زمین را تنگ در آغوش میگیرد
تا به آخر بر روی زمین خواهد خزید
و کسی که سبکبار و آسوده با مرگ مواجه شود
از مرگی که به دریا می ماند، با اطمینان عبور خواهد کرد

 

"دو قطره پنهانی "

 

"دو قطره پنهانی "

شکست و ریخت به خاک و به باد داد مرا
چنانکه گویی هرگز کسی نزاد مرا
مرا به خاک سپردند و آمدند و گذشت
 تکان نخورد درین بی کرانه آب از آب
ستاره می تابید
بنفشه می خندید
 زمین به گرد سر آفتاب می گردید
همان طلوع و غروب و همان خزان و بهار
 همان هیاهو
 جاری به کوچه و بازار
همان تکاپو
آن گیر و دار آن تکرار
همان زمانه که هرگز نخواست شاد مرا
 نه مهر گفت و نه ماه
نه شب نه روز
که این رهگذر که بود و چه شد؟
نه هیچ دوست
که این همسفر چه گفت و چه خواست
ندید یک تن ازین همرهان و همسفران
 که این گسسته
 غباری به چنگ باد هوا است
تو ای سپرده دلم را به دست ویرانی
همین تویی تو که شاید
دو قطره پنهانی
شبی که با تو درافتد غم پشیمانی
سرشک تلخی در مرگ من می افشانی
 تویی
 همین تو
 که می آوری به یادمرا

هر که ...

 

هر که عاشق شد منت از صد یار میباید کشید

 
بهر یک گل منت از صد خار میباید کشید


من به مرگم راضیم اما نمی آید اجل


بخت بد بین از اجل هم ناز میباید کشید

 

چه دردی است در میان ...

 

  

چه دردی است در میان جمع بودن

ولی در گوشه ای تنها نشستن

برای دیگران چون کوه بودن

ولی در چشم خود آرام شکستن

برای هر دلی شعری سرودن

ولی برای خود همواره بستن

به رسم دوستی دستی فشردن

ولی با هر سخن قلبی شکستن

به نزد عاشقان چون سنگ خاموش

ولی در بطن خود غوغا نشستن

 

 

ایول نیوتن

 

همه‌ی دانشمندان می‌میرند و به بهشت می‌روند. آنه ا تصمیم می‌گیرند که قایم‌باشک بازی کنند.

از بخت بد اینشتین کسی است که باید چشم بگذارد. او باید تا 100 بشمرد و

 سپس شروع به گشتن کند. همه شروع به قایم شدن می‌کنند به جز نیوتن.

نیوتن فقط یک مربع 1متری روی زمین می‌کشد و داخل آن روبروی اینشتین می‌ایستد.

اینشتین می‌شمرد: 1، 2، 3، ...97، 98، 99، 100 او چشمانش را باز می‌کند و

می‌بیند که نیوتن روبروی او ایستاده است. اینشتین می‌گوید: "سوک‌سوک نیوتن!!"

 نیوتن انکار می‌کند و می‌گوید نیوتن سوک‌سوک نشده است.

 او ادعا می‌کند که نیوتن نیست. تمام دانشمندان بیرون می‌آیند تا ببینند

 چگونه او ثابت می‌کند که نیوتن نیست.

نیوتن می‌گوید: "من در یک مربع یه مساحت 1متر مربع ایستاده‌ام...

 این باعث می‌شود که من بشوم نیوتن بر متر مربع...

چون یک نیوتن بر متر مربع معادل یک پاسکال است،

 من پاسکال هستم، پس"سوک‌سوک پاسکال!!!".

 

...

 

نمی گویم فرامشش نکن ولی گاهی به یاد آور

اسیری را که می دانی نخواهی رفت از یادش

 

 

بگوئید

 

بگوئید بر گورم بنویسند : زندگی را دوست داشت ولی آنرا نشناخت .

مهربان بود ولی مهر نورزید.

 طبیعت را دوست داشت ولی از آن لذت نبرد.

 در آبگیر قلبش جنب و جوش بود ولی کسی بدان راه نیافت.

 در زندگی احساس تنهایی می نمود ولی هرگز دل به کسی نداد.

افسانه ی زندگی

 

یک روز رسد غمی به اندازه ی کوه ،

 یک روز رسد نشاط اندازه ی دشت ،

 افسانه ی زندگی چنین است :

" در سایه ی کوه باید از دشت گذشت ...

 

راه با پیمودن پدید می آید

 

 

ای سالک، یکی یکی، قدم به قدم،

 راهی نیست. راه با پیمودن پدید می آید.

 با پیمودن است که راه را می سازی،

 و اگر واپس بنگری، هر آنچه می بینی،

 فقط رد گام هایی است که روزی پاهایت دوباره آن را می پیماید.

 ای سالک، راهی نیست،

 راه با پیمودن پدید می آید  

سلام

 

 

امروز تولدمه :             http://mehrnoushalone.blogfa.com        با بیوگرافی آپ شد

عامل شکست ...

 

شیشه نزدیکتر از سنگ ندارد خویشی

هر شکستی که به هر کس می رسد از خویش است