زباله ها را به موقع جلوی در بگذارید،
با رفتگرها با احترام و محبت برخورد کنید،
ماهیانه و عیدی آن ها را به موقع پرداخت کنید...این جا ایران است...
ممکن است یکی از همین ها فردا رئیس جمهور شود
تور بزرگ ملکوت
- سه شب بهشت، دو شب جهنم، دو شب برزخ
- بازدید از مهم ترین مراکز فرهنگی، هنری، تفریحی ملکوت
- بازدید از پل زیبای صراط
- بازدید از معروف ترین مار دنیا؛ غاشیه
- تجربه ی سفری زیبا بر روی شیر عسل های رودخانه های بهشت
- بازدید از بارگاه الهی و خانه ی جبرائیل
- بازدید از اژدهای دو سر
هزینه های تور شامل:
- هزینه ی جابه جایی و اقامت همراه با صبحانه
- هزینه ی ویزای بهشت
- هزینه ی جا به جایی با قالیچه ی پرنده
- هزینه ی خدمات جانبی( حوری و
علاقه مندان می توانند برای شرکت در تور و کسب اطلاعات بیشتر هر چه سریع تر با عزرائیل تماس بگیرند!
کنسرت بزرگ هایده و ویگن
-- برای حال دادن به زلزله زدگانی که تازه اومدن این جا--
با حضور افتخاری ایرج بسطامی
علاقه مندان برای تهیه ی بلیط و در صورتی که احساس
می کنند به بهشت می روند، می توانند تا آخر وقت اداری چهارشنبه فوت شوند .
بودا از یک مسجد دیدن میکند و مردمی را میبیند که قابلمه به دست برای غذا صف کشیده اند
از یک نفر میپرسد ـ مگر اینجا مسجد نیست؟
مگر مردم نباید اینجا نماز بخوانند؟
طرف جواب میدهد ـ نه.
اگر نماز جماعت میخواهی برو دانشگاه تهران
ـ پس تکلیف تحصیلات چی میشود؟
تحصیل کرده ها کجا میروند؟
ـ اگه منظورت روشنفکرها و استادهاست پس برو یک سری به زندان اوین بزن
ـ زندان! پس جنایتکارها و خلافکارها را چه کار میکنید؟
ـ زکی! پس کی مملکت رو بگردونه؟
منبع : وبلاگ offaa
آمبولانسی آژیرکشان از خیابانی شلوق می گذشت. اتومبیل ها از دو طرف کنار
می رفتندو کوچه باز می کردند تا آمبولانس راحت تر بتواند عبور کند.
راننده ای با خودش می گفت )) : بیچاره بیماری که توی آمبولانس است
تا به بیمارستان برسد هفت کفن پوساندهاست)) .
عابری پیش خود مجسم کرد : که بیمار تاقباز روی تختی در آمبولانس دراز
کشیده و یک نفر(( سرم)) را بالای سرش نگه داشته است. مغازه داری
از این که خودش از نعمت سلامتی برخوردار است غرق شعف و شادی
شد و دلش برای بیمار داخل آمبولانس سوخت.
پیر زنی به پیر زنی دیگر گفت: (( خدا شفایش بدهد.خدا به بستگانش رحم کند))
آمبولانس هم چنان آژیر می کشید و چراغی روی سقفش می چرخید و ماشین ها
هم چنان از دو طرف آن کنار می کشیدند.
مردی که توی آمبولانس نشسته بودبا تلفن همراه شماره ای گرفت.
تلفن همراه راننده ی آمبولانس به صدا در آمد:
_ چیه چه خبر شده؟
_ یک خرده تند تر برو کباب دارد سرد می شود ممکن است از دهن بیافتد.