-
کلاغ قارقاری
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1384 17:55
منم کلاغ قارقاری خسته ام از در به دری ساده بگم عاشق شدم بهم میگن حق نداری بهم می گن پرت سیاهِ همیشه قار قارت به راه ِ واسه تو که سکه نداری عاشق شدن یه جور گناهِ روزها می گذشت و چراغ کوچیک کلاغ می سوخت ، غافل از اینکه دخترک داره جای اون رو می گیره .اما یکی نبود که بگه : آهای کلاغ قارقاری آخه تو رو چه به باغ درباری سکه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 بهمنماه سال 1384 10:31
سکوت متن آسانی است که معمولا اشتباه خوانده می شود منبع : http://skybloue84.blogsky.com/
-
از سه راه میتوانیم خرد بیاموزیم....
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1384 18:00
از سه راه می توانیم خرد بیاموزیم : ۱- با تفکر و تعمق که اصیل ترین راه است . ۲- با تقلید که آسان ترین راه است . ۳- با تجربه که تلخ ترین راه است . کنفوسیوس
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1384 14:04
خیلی سخته که بدونی بهترین دوستت داره بهت دروغ میگه ولی بازم به رو خودت نیاری!!!!!!! ولی خوب اگه به رو نیاریم دیگه چی کار کنیم ؟
-
آمبولانس
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1384 21:57
آمبولانسی آژیرکشان از خیابانی شلوق می گذشت. اتومبیل ها از دو طرف کنار می رفتندو کوچه باز می کردند تا آمبولانس راحت تر بتواند عبور کند. راننده ای با خودش می گفت )) : بیچاره بیماری که توی آمبولانس است تا به بیمارستان برسد هفت کفن پوساندهاست)) . عابری پیش خود مجسم کرد : که بیمار تاقباز روی تختی در آمبولانس دراز کشیده و...
-
....؟
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1384 22:12
مپرسید ای سبکباران مپرسید که این دیوانه از خود به جز کیست چه گویم ؟از که گویم؟با که گویم ؟ که این دیوانه را از خود خبر نیست
-
دلم تنگه......دلم واسه خودم تنگه....
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 23:12
نه !!! نه !!! هنوز دیوانه نشدم!!! بلکه تازه دارم عاقل میشم!!! آخه هر چی بیشتر جلو میرم بیشتر دلم واسه خودم تنگ میشه!! همه ما داریم هر روز بیشتر از خودمون دور میشیم چرا ؟....
-
این عکس قشنگه !!!! نه؟؟
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 22:51
دیگر توان ایستادنم نیست وقتی که ترانه های گم گشته در هوای سرگردانی میمیرند وقتی که قاصدکهای بی خبر پیام تهی شدن می آورند و گلهای تازه شکفته به پرپر شدن خو می کنند وقتی که نگاه تازه متولد شده ای در خفقان انتظار می میرد ... دیگر توان ایستادنم نیست می روم تا به امتداد جاده ها بگویم که بی تو شکستن ساقه ها حتمیست کم آپدیت...
-
« دریغا »
جمعه 23 دیماه سال 1384 14:56
« دریغا » دریغا کز جفا چندیست ، هوای قصه طوفانیست چکاوک در قفس محبوس ، حدیثی از شقایق نیست دگر شبتاب به روی شب پس از باران نمی تابد پرستو هم در این غوغا دگر اینجـا نمی آیـد که بود آن کس که در بیشه صدای سازها را بست ؟ قلم را بر غزل بشکست پـر پروازهـا را بست بمان ای راوی باران هنوز اینجا شقایق هست هنوزم عالمی حسرت سر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 22:47
خداوندا ! اگر روزی تو از عرشت به زیر آیی...لباس فقررا پوشی غرورت را برای نان بریزی پای نامردان وگر با مردمان انگیزی شتابان در پی روزی زپیشانی عرق ریزی وشب آزرده و خسته شهید دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر گویی اگر در ظهر گرماخیز تابستان کنار سایه ی دیوار تن خود را به دست خاک بسپاری لبان تشنه را...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 22:36
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 21:59
You and me We used to be together Every day together always I really feel That I’m losing my best friend I can’t believe This could be the end It looks as though you’re letting go And if it’s real, Well I don’t want to know Don’t speak I know just what you’re saying So please stop explaining Don’t tell me ’cause it...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 16:40
۱۰ تا پست آخر حذف شد!!!! فعلا این وبلاگ در دست تعمیره تا ۱هفته دیگه فعلا ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 دیماه سال 1384 14:59
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 دیماه سال 1384 19:21
Spanish train There's a Spanish train that runs between Guadalquivir and old Saville , And at dead of night the whistle blows , and people hear she's running still ... And then they hush their children back to sleep , Lock the doors, upstairs they creep , For it is said that the souls of the dead Fill that train ten...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 دیماه سال 1384 19:12
. A Tale That Wasn't Right Here I stand all alone Have my mind turned to stone Have my heart filled up with ice to avoid it's breakin' twice Thank to you, my dear old friend But you can't help, this is the end Of a tale that wasn't right I won't have no sleep tonight In my heart, in my soul I really hate to pay this...
-
Merry Christmas
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1384 18:06
Merry Christmas کریسمس مبارک!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1384 14:23
چرا از مرگ می ترسید؟ چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید؟ چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید؟ ¤ - مپندارید بوم نا امیدی باز٬ به بام خاطر من می کند پرواز٬ مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است . مگوئید این سخن تلخ و غم انگیز است - مگر می٬این چراغ بزمِ جان٬مستی نمی آرد؟ مگر افیون ِ افسونکار نهال بیخودی را در زمین جان...