the sun is down & the night is riding in

that train is dead on time my soul is on the line oh lord you've got to win

the sun is down & the night is riding in

that train is dead on time my soul is on the line oh lord you've got to win

تعمیرات

 

 

 

 

 

در دست تعمیر است .................    

البته قالب وبلاگ

در حیرتم...

 

در حیرتم از مرام این مردم پست


این طایفه ی زنده کش و مرده پرست


تا هست به ذلت بکشندش به جفا


تا مرد به عزت ببرندش به دو دست

 

 

کلاغ قارقاری

 

منم کلاغ قارقاری

خسته ام از در به دری

ساده بگم عاشق شدم

بهم میگن حق نداری

بهم می گن پرت سیاهِ

همیشه قار قارت به راه ِ

واسه تو که سکه نداری

عاشق شدن یه جور گناهِ

روزها می گذشت و چراغ کوچیک کلاغ می سوخت ، غافل از اینکه دخترک داره جای اون رو می گیره .اما یکی نبود که بگه :

آهای کلاغ قارقاری

آخه تو رو چه به باغ درباری

سکه نداری دون می خوای

عاشق مهربون می خوای

روزها می رفت و کلاغ تو آسمون چشمای تو بلندتر و بلندتر پر می کشید . . . اما نگذاشتن که کلاغ عاشق باشه :

خوش بود دلم دوستم داری

می گن که تو حق نداری

یه دلخوشی داشتم ، اونم ازم گرفتند اجباری

اما یه روز سرد زمستونی :

پیغام رسید که انورها

جا نیست واسه کوچیک تر ها

آهای کلاغ دیوونه !

 این جا جای بزرگونه

اما کلاغ با چشمهای پر از اشک می گفت :

خوش بود دلم یه کسی هست

که یه عمر میشه به پاش نشست

به پاش نشست و مرد براش

قارقاری کرد تو سرسراش

اما :

می گن باید فرار کنم

دلم رو آخه چی کار کنم ؟ 

چه خاکی من بر سرِ این تک دل بی قرار کنم  ؟

اون کلاغ هنوزم عاشق بود . . . اما یه روزی :

پیغوم رسید که اونورا

جا نیست واسه کوچیکتر ها

آهای کلاغ دیوونه !

اینجا جای بزرگونه

برو اینورا پیدات نشه

کسی عاشق صدات نشه

کور شو ! نبینی هیچ کی ! تا کسی شیفته چشمات نشه !

از اون روز به بعد کلاغ نه آواز خوند و نه کسی رو نگاه کرد . . . حالا از اون روزا خیلی می گذره و کلاغ اومده تا با همه شما خداحافظی کنه . . . گر چه هیچوقت تو زندگیش با کسی خداحافظی نکرده و این بار همه میگه : . . . اما نه قبل از رفتنم می گم :

درسته من پرهام سیاه ست

اما دلم بی انتهاست

درسته آوازم بدِ

آی آدمها ! حق با شماست !

لعنت به این دوره زمون !

ارزشمون به سکه مون !

پر سیاه جرم منه !

آهای کلاغ ! آواز نخون !

تا خدا با خدا !

 

 

سکوت متن آسانی است

که معمولا

اشتباه خوانده می شود

 

 

منبع : http://skybloue84.blogsky.com/

 

از سه راه میتوانیم خرد بیاموزیم....

 

 

از سه راه می توانیم خرد بیاموزیم :

۱- با تفکر و تعمق که اصیل ترین راه است .

۲- با تقلید که آسان ترین راه است .

۳- با تجربه که تلخ ترین راه است .

کنفوسیوس    

 

 

خیلی سخته که بدونی بهترین دوستت داره بهت دروغ میگه

ولی بازم به رو خودت نیاری!!!!!!!

ولی خوب اگه به رو نیاریم دیگه چی کار کنیم ؟  

 

 

 

آمبولانس

 

آمبولانسی آژیرکشان از خیابانی شلوق می گذشت. اتومبیل ها از دو طرف کنار

 می رفتندو کوچه باز می کردند تا آمبولانس راحت تر بتواند عبور کند.

راننده ای با خودش می گفت )) : بیچاره بیماری که توی آمبولانس است

 تا به بیمارستان برسد هفت کفن پوساندهاست)) .

عابری پیش خود مجسم کرد : که بیمار تاقباز روی تختی در آمبولانس دراز

 کشیده و یک نفر(( سرم)) را بالای سرش نگه داشته است. مغازه داری

 از این که خودش از نعمت سلامتی برخوردار است غرق شعف و شادی

 شد و دلش برای بیمار داخل آمبولانس سوخت.

پیر زنی به پیر زنی دیگر گفت: (( خدا شفایش بدهد.خدا به بستگانش رحم کند))

آمبولانس هم چنان آژیر می کشید و چراغی روی سقفش می چرخید و ماشین ها

هم چنان از دو طرف آن کنار می کشیدند.

مردی که توی آمبولانس نشسته بودبا تلفن همراه شماره ای گرفت.

 تلفن همراه راننده ی آمبولانس به صدا در آمد:

_ چیه چه خبر شده؟

_ یک خرده تند تر برو کباب دارد سرد می شود ممکن است از دهن بیافتد.

 

 

 

 

....؟

 

مپرسید ای سبکباران مپرسید

که این دیوانه از خود به جز کیست

چه گویم ؟از که گویم؟با که گویم ؟

که این دیوانه را از خود خبر نیست

 

http://sun-moon.blogsky.com

 

دلم تنگه......دلم واسه خودم تنگه....

 

 

 

http://sun-moon.blogsky.com

 

 

 

نه !!‌! نه !!!  هنوز دیوانه نشدم!!!

بلکه تازه دارم عاقل میشم!!!

آخه هر چی بیشتر جلو میرم بیشتر دلم واسه خودم تنگ میشه!!

همه ما داریم هر روز بیشتر از خودمون دور میشیم  

چرا ؟....

 

http://sun-moon.blogsky.com

 

 

این عکس قشنگه !!!! نه؟؟

 

 

http://sun-moon.blogsky.com

 

دیگر توان ایستادنم نیست
وقتی که ترانه های گم گشته
در هوای سرگردانی میمیرند
وقتی که قاصدکهای بی خبر
پیام تهی شدن می آورند
و گلهای تازه شکفته
به پرپر شدن خو می کنند
وقتی که نگاه تازه متولد شده ای
در خفقان انتظار می میرد...
دیگر توان ایستادنم نیست
می روم تا به امتداد جاده ها بگویم
که بی تو شکستن ساقه ها حتمیست

        کم آپدیت میکنم تا قالب رو عوض کنم