the sun is down & the night is riding in

that train is dead on time my soul is on the line oh lord you've got to win

the sun is down & the night is riding in

that train is dead on time my soul is on the line oh lord you've got to win

"دو قطره پنهانی "

 

"دو قطره پنهانی "

شکست و ریخت به خاک و به باد داد مرا
چنانکه گویی هرگز کسی نزاد مرا
مرا به خاک سپردند و آمدند و گذشت
 تکان نخورد درین بی کرانه آب از آب
ستاره می تابید
بنفشه می خندید
 زمین به گرد سر آفتاب می گردید
همان طلوع و غروب و همان خزان و بهار
 همان هیاهو
 جاری به کوچه و بازار
همان تکاپو
آن گیر و دار آن تکرار
همان زمانه که هرگز نخواست شاد مرا
 نه مهر گفت و نه ماه
نه شب نه روز
که این رهگذر که بود و چه شد؟
نه هیچ دوست
که این همسفر چه گفت و چه خواست
ندید یک تن ازین همرهان و همسفران
 که این گسسته
 غباری به چنگ باد هوا است
تو ای سپرده دلم را به دست ویرانی
همین تویی تو که شاید
دو قطره پنهانی
شبی که با تو درافتد غم پشیمانی
سرشک تلخی در مرگ من می افشانی
 تویی
 همین تو
 که می آوری به یادمرا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد